سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]

دانستنیها

 
 
سیرم(پنج شنبه 85 آبان 18 ساعت 9:58 عصر )

چندان که تو از من ، من از این زندگی سیرم
تنها امید زندگیم این است : می میرم...

دل گیر از انسان ها ، سرازیر خیابان ها

من شکل امروزین اندوه اساطیرم

هم از زمین رانده ، هم از پرواز جا مانده
فوٌاره ای هستم که تردید است تقدیرم

تا سنگ دل بودم ، به روی قلٌه جایم بود
اینک که رودی گشته ام جوشان ، سرازیرم

... ای کاش گنجشکی ، کلاغی ، سهره ای بودم
من غصٌه ام این است : شاهینی زمین گیرم...

(سیاه قلم)



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:7  بازدید

مجموع بازدیدها: 5921  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «